- گزارش کنان
- در حال بیان کردن، در حال شرح و تفسیر: هر آنچ از پدر مایه اندوختی گزارش کنان در وی آموختی. (نظامی)
معنی گزارش کنان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
بیان کننده اظهار کننده، شرح دهنده مفسر: گزارش کن فرش این سبز باغ چنین بر فروزد چراغ از چراغ. (نظامی)